جمعی از اقتصاددانان آلمان، اتریش و سوئیس با انجام تحقیقی مشترک به این نتیجه رسیدند که اروپا میبایست از منافع اقتصادی خود در برابر دیگر کشورها با قدرت بیشتری دفاع کند.
ورود و نفوذ به بازارهای داخلی و محلی کشورها، از سیاستهای اقتصادی اعمال قدرتی است که کشورهایی همچون ایالاتمتحده و چین به انجام آن مبادرت میورزند و اروپا نیز با استفاده از مدل اعمالنفوذ آنان میبایست از منافع اقتصادی- سیاسی و استراتژیک خود دفاع نماید و به نظر میرسد یکی از عناصر اصلی قدرت در دوران اخیر، استفاده از قدرت اقتصادی برای دفاع از منافع ملی میباشد.
این نکته و الزام مؤکد نتیجه یک مطالعه است که به سفارش وزارت خارجه آلمان، توسط تعدادی از اقتصاددانان معروف اتریشی، آلمانی و سوئیسی انجام پذیرفته است.
در این میان میتوان از جمله به رئیس موسسه پژوهش اقتصاد آلمان DIW آقای مارسل فراچر، رئیس اتاق فکر بروکسل بروگل گونترام وولف و رئیس موسسه پژوهشهای اقتصادی اتریش، گابریل فلبرمایر که هنوز بهعنوان رئیس IfW نیز فعالیت مینماید، نام برد.
فلبرمایر در مصاحبه با “Presse am Sonntag” گفت: در حال حاضر عدم تعادل در توازن قدرت جهانی بین سه بلوک بزرگ اقتصادی وجود دارد. نمونه آن رفتار آمریکا پسازآن است که در زمان دونالد ترامپ، از توافق هستهای با ایران خارج شد. در نتیجه، واشنگتن همچنین از شرکتهای دیگر کشورها خواست روابط تجاری خود را با ایران در بسیاری از زمینهها قطع کنند.
فلبرمایر میافزاید: «اروپاییها مجبور میشوند از تجارت خود با ایران دست بکشند زیرا ایالاتمتحده تنها شرط همکاری با شرکتهای اروپایی را قطع مراودات تجاری با ایران میداند و نسبت به تحریمهای ثانویه تمامی اروپا را تهدید مینماید و ما نیز در این میان با توجه به وابستگی به سیستم مالی ایالاتمتحده، ناچار به ترک ایران و عدم همکاری با این کشور میشویم».
در چنین مواردی، اتحادیه اروپا باید جعبهابزاری جداگانه تعبیه نموده و از آن بهعنوان ابزارهای سیاست تجاری استفاده نموده و آماده برای دفاع از خود و منافع خود در داخل و خارج از اروپا باشد.
از چنین روشهای نهتنها در خصوص تجارت با کشوهایی مانند ایران، بلکه برای رویارویی با نبرد تجاری و تعرفههای تنبیهی گمرکی بهویژه در حوزه صنایع مادر و فولاد استفاده کرد.
اگر مجبور شویم اهداف را بهتنهایی در اروپا دنبال کنیم یا از منافع اقتصادی خود در خارج از مرزهای اروپا غافل بمانیم، عرصه رقابت را از دست میدهیم. اساساً، دسترسی و تسلط بر بازار داخلی اروپا نقطه قوت بزرگی است که اروپا در چنین مواردی میتواند از آن بهعنوان اهرم اساسی استفاده نماید. «اروپا آنقدرها هم که خیلیها فکر میکنند ضعیف نیست. داشتن یک بازار واحد داخلی، اهرمی تعیینکننده است؛ اما شرایط فعلی به گونه است که یا دسترسی به آن را رد میکنیم، یا تنها بهعنوان ایدهای مبهم در آینده به آن مینگریم.»
نکته اصلی این است که تجارت و سیاست امنیتی را در کنار هم قرار دهیم. در حال حاضر این دو حوزه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. داشتن سیاست تجاری پویا در حال حاضر مسئولیت اصلی اتحادیه اروپا است، درحالیکه سیاست امنیتی در درجه اول توسط کشورهای عضو تعیین و تأمین میشود. و اعمال هرگونه تغییری در این توازن، در حال حاضر با مقاومت از سوی کشورها و حتی قدرتهای خارجی روبرو میشود. در مسیر رسیدن به اهداف، برخی بندهای ایجادشده در گذشته را باید گسست و مسیر جدیدی را دنبال کرد. بااینحال، این امر برای دستیابی به استقلال استراتژیک برای اتحادیه اروپا ضروری است. در حال حاضر مردم اروپا فقط در مورد آن صحبت میکنند؛ اما ما هنوز توانایی عرضه و اعلام استقلال در عمل نداریم.«
یکی از نمونههای آن، درگیری شدید بین ایالاتمتحده و چین است. فلبرمایر میگوید که در اینجا قطعاً «پیروی کورکورانه از آمریکاییها» راهحل نیست.
برای مثال، ما منافع کاملاً متفاوتی در ارتباط با چین داریم.» آلمان بهتنهایی تقریباً بهاندازه کل ایالاتمتحده به چین صادرات دارد و اگر سادهلوحانه به خود اجازه دهیم وارد یک درگیری کورکورانه شویم، آمریکا از مزایای ژئواستراتژیک بهره میبرد و در پایان نتیجهای جز هزینه برای اروپا به دنبال نخواهد داشت.
هزینهای که تکتک مالیات پرداختکنندگان اروپایی در آن سهیم خواهند بود.» البته ایالاتمتحده نزدیکترین متحد اروپا در آینده است، اما قاره کهن اروپا نیز میتواند با یک استراتژی مشترک خود را بهطور مؤثرتری از واشنگتن رهایی بخشد. یکی از نمونهها، «نبرد تجاری در حوزه فولاد» میباشد که از سال ۲۰۱۸ شروع شد.
در اینجا ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، سه سال پیش بهطور ناگهانی تعرفههایی را بر واردات فولاد، از جمله واردات از اروپا، وضع کرد. «چند روز پس از تعرفههای آمریکا، کمیسیون اتحادیه اروپا تعرفههای متقابلی را بر آن صادر کرد. این موضوع بسیاری را در واشنگتن شگفتزده کرد.
البته چنین سیاستی نباید بهانهای برای سیاست حمایت گرایی جدید باشد. بلکه اشاره به داشتن ابزاری مشخص و روشن دارد که دیگر کشورها و مناطق باید بدانند که اروپا چنین ابزار بازدارندهای را نیز در دست دارد و در زمان موردنیاز میتواند از آن استفاده نماید. هرچند در صورت بهبود شرایط، نیازی به استفاده از این ابزارها در صورت تعامل سازنده میان طرفین نخواهد بود و آنها بهعنوان یک عامل بازدارنده در زرادخانه باقی میمانند.
به گفته فلبرمایر، اینکه مردم اغلب در مورد تحریمهای اقتصادی، بهویژه در کشورهای آلمانیزبان، بهعنوانمثال علیه روسیه، به دلیل نگرانی از روابط اقتصادی خود، محتاط برخورد مینمایند، کمی ناصادقانه و درعینحال کوته فکرانه است، مادامیکه همواره اشاره به اعلام بیطرفی ۱۹۵۵ میشود. این روند عملکرد هرچند از نظر اقتصادی و سیاسی منطقی است، اما مطمئناً از نظر اخلاقی چندان شایسته نیست و آلمان همواره به دنبال آن بوده تا سوئیس بزرگی باشد. با همه روابط خوبی داشته و بتواند درآمد خوبی نیز کسب کند..«بااینحال، با یک سیاست خارجی و امنیتی مشترک قویتر، درنهایت میتوان تجارت بهتری انجام داد، زیرا دیگر کشورها نیز درصورتیکه با ابزار سیاسی- اقتصادی اروپا آشنا شوند دیگر به دنبال تحتفشار قرار دادن کشورهای اروپایی در حوزه اقتصادی نخواهند بود.